تکلیف فیلمهای بلاتکلیف روشن نمیشود…
فرهنگ > سینما – وقایع اتفاقیه نوشت: در میان عکسهایی که روز تجمع اعتراضی سینماگران به پلمب این نهاد صنفی در مقابل خانه سینما منتشر شد، یک عکس بیشتر از باقی عکسها دستبهدست شد. عکس چهره برافروخته علیرضا داودنژاد کارگردان که میلههای محافظ در ورودی خانه سینما را با خشم گرفته بود و فریاد میکشید.
خبرگزاریهای اصولگرا با ریشخند این عکس را منتشر میکردند و میپرسیدند پس چه شد احترام به قانون؟ اما قانونی که این خبرگزاریها از آن یاد می کردند قانون نانوشتهای بود که توسط شمقدری و یارانش در سازمان سینمایی به سینمای ایران دیکته میشد. قانونی که گمان میرفت با آمدن دولت تدبیر و امید و نشستن حجتالله ایوبی بر صندلی ریاست معاونت سینمایی اگر نه ملغی، لااقل شکل و ماهیت دیگری پیدا کند اما چنین نشد. آن قانون نانوشته حالا متولیان جدیدی پیدا کرده بود که اجرایش را در کف خیابان طلب میکردند. کفن پوشانی که حتی زمزمه اکران یا نمایش یکی از فیلمهای برچسبخورده، میتوانست آنها را راهی خیابان کند. واکنش چه بود؟ سینماگرانی که با آمدن حجتالله ایوبی و بازکردن خانه سینما مشتاق گرفتن عکسهای یادگاری با او بودند و انتظار داشتند بالاخره در پلمبشده سینما بر روی پاشنه دیگری بچرخد، اما نه تنها نچرخید که به روی خیلی از آنها بسته ماند.
فشار روزنامهها و جریانهای تندرویی که با کوچکترین مسائل ظاهرا ناهنجار، قیلوقال به راه میانداختند، باعث می شد سینمای دولتی به شکلی باورنکردنی پشت فیلمسازان اجتماعیاش را خالی کند و بهترین آثار در این ژانر یا بهصورت محدود دیده شود و یا اصلا به نمایش در نیاید و در نطفه خفه شود. این اتفاق خیلی زود باعث خودسانسوری فیلمسازان و هراس آنها از رویکرد به جریانهای تلخوگزنده موجود در جامعه شد و رفتن به کف خیابانهای شهر برای ساختن فیلمی که از مشکلات واقعی و روزمره مردم میگوید دشوارترین کار ممکن تلقی شود و موانع زیادی در ساخت این قبیل آثار به وجود آید. تداوم این اتفاقات علاوهبراینکه منجر به عقیمماندن بسیاری از فیلمنامههای قابل دفاع ژانر اجتماعی شد، بلکه اندک آثار ساخته شده در این گونه آثار را هم بهشدت دچار افت کرد، تا جایی که حالا میتوان گفت سینمای اجتماعی از دوران طلایی چند سال قبل خود فاصله گرفته و با سرعت زیاد به قهقرا میرود. دراینمیان هیچ کس از موضع دقیق و شفاف حجتالله ایوبی و سازمان مطبوعش در قبال جریانهایی که سینمای اجتماعی را به نابودی نزدیک کردهاند، خبر ندارد و نمیداند آخر این راه به کجا میرسد.
مادر قلب اتمی، مادر سرگردانیها
علی احمدزاده، فیلم «مادر قلب اتمی را ساخت» اما با توجه به موضوع فیلم که خیابانگردیهای دختر و پسری را نشان میدهد، میشد پیشبینی کرد، اکران این فیلم به مشکل برخورد.
فیلمی که در زوریخ نمایش داده شد و حتی آرنولد شوارتزنگر از آن تمجید کرد و تا حدودی در رسانهها به آن پرداخته شد، فعلا جزء بلاتکلیفهاست.
درباره این فیلم هم ابهامات زیادی وجود دارد. ابتدا گفته شد ۳۰ دقیقه از این فیلم سانسور شده که اگر این مسئله صحت داشت، یک سوم فیلم از بین رفته و دیگر نمیشد درباره اکرانش حرف زد اما دوباره گفته شد فقط شش دقیقه از این فیلم ممیزی شده است؛ ازجمله سکانس اول فیلم که نمایی داخل دستشویی است یا همخوانی یکی از ترانههای پینکفلوید و البته محاورههای عمومی یا فحشهای عامیانه که از فیلم درآمده و اثر نخست احمدزاده را کوتاه کرده است.
کارگردان «مادر قلب اتمی» که در گیرودار ساخت فیلم دومش به سر میبرد، از بلاتکلیفی فیلمش بهشدت عصبانی است اما عجیب اینکه مسئولان سینمایی میگویند؛ این فیلم مشکلی برای اکران ندارد و پروانه نمایشش را هم گرفته است. درست مانند بقیه فیلمهایی که پروانه نمایش دارند اما از اکرانشان خبری نیست!
اسامی دیگر فیلم فیلم های بلاتکلیف :
عصبانی هستیم؟
ناگهان «رستاخیز»، ناگهان توقیف
خانه دختر؛ در بنبست کوچه توقیف
مرثیهای برای آشغالهای عزیز
پ.ن: به علت طولانی بودن مطلب فقط قسمت مربوط به محمدرضا گلزار در وب قرار گرفت.
مرسی سپیده جون
از اطلاع رسانی ات عزیزم
با بیخود دلمان را صابون زدیم واقعا که

اینطور که معلومه تا اخرش هم این فیلم اکران نمیشه
ممنون گلم
مرسی سپیده جونم .
ای خدااااا…کی این بلا تکلیفی تموم میشه و فیلم استار عزیزمون اکران میشه