قربان محمدپور : پخش کننده هندی گفت فیلم با قهرمان غیرهندی نمی فروشد

بانی فیلم –  گروه سینمای ایران، هادی داداشی: «سلام بمبئی» را تا اینجا می توان تنها تجربه مشترک سینمای ایران با هند دانست که گیشه موفقی داشته است و همچنان خوب می فروشد.

فارغ از اینکه فیلم چه کاستی ها و کدام نقاط قوتی را دارد، فروش خیره کننده ۱۰ میلیاردی در تهران و شهرستانها حاکی از آن است که سینماروهای ایران همچنان با فیلم های هندی و فضای پر سوز و گداز و مملو از رقص و آواز آن،‌ حتی در نسخه ای ایرانی با توجه به معذوریت ها ارتباط تنگاتنگی برقرار می کنند. قربان محمدپور که سنگ بزرگی را برداشته و به گفته خودش بیش از دو سال فقط پیگیر فراهم آوردن مقدمات ساخت این فیلم شده، هفته گذشته مهمان بانی فیلم شد و از کم و کیف ساخت و اکران فیلمش صحبت کرد. فیلمی که راه را برای ساخت فیلم های مشترک در آینده هموار کرده است.

تلاش کردیم بدون موضعگیری های افراطی،‌ نقدهایمان را درباره «سلام بمبئی» به عنوان یک فیلم صرفاً تجاری مطرح کنیم و محمدپور هم در جایگاه نویسنده و کارگردان با حوصله پاسخگو بود. بخش نخست حاصل این گفت و گو را امروز می خوانید.

| به عنوان یک فیلمساز تجاری که مشخصاً گیشه در ساخته هایش در اولویت قرار دارد، از لحاظ مضمونی خیلی روی همگرایی آدمها و ملتها تأکید دارید؛ چه در «زبان مادری» و چه در همین «سلام بمبئی». این دیدگاه از کجا می آید؟

ـ شاید از وجود خودم شکل گرفته؛ شاید یک حس ناخودآگاه. این ابعاد انسانی فیلم ها خیلی برایم جذاب است. در «سلام بمبئی» اوج این نگاه وجود دارد. یک دختر هندو خودکشی کرده و یک دانشجوی مغز متفکر پزشکی بمبئی به نجاتش می آید. معمولاً در همه کشورها می بینیم دانشجویان ایرانی از همه سر هستند. دانشجویی که همزمان با درس خواندن کار می کند و کار را عار نمی داند. همان نکته ای که در دانشجویان ایرانی دهه های ۶۰ و ۷۰ به ویژه در خارج از کشور پررنگ بود و الان کمرنگ شده. این دانشجوی ایرانی به انسانیت و اخلاق اهمیت زیادی می دهد و حتی به دوستش (با بازی بنیامین) درباره رفتارش تذکر می دهد. او تحت تأثیر دکتر شریعتی و مهاتما گاندی است و در اتاقش پوستر آنان را می بینیم. کتاب «فاطمه، فاطمه است» شریعتی را می خواند و در گفت و گویش با دختر در بیمارستان از این دو شخصیت نقل قول می کند تا به او امید بدهد. امروز جوانان ما در فضای مجازی دنبال عشق می گردند و فکر می کنم یک جورهایی، عشق در جامعه ما گم شده است. این کاراکتر (گلزار) اما به احترام مادر و عشق در دو جا بوسه بر دستان مادرش می زند و دست عشقش را می بوسد. اتفاقاً در آن صحنه دستکش به دست بازیگر هندی کردیم تا به مشکل ممیزی برنخوریم. در پاسخ به سوال شما باید بگویم در هر فیلمی به هر حال رد پای کارگردان و نویسنده دیده می شود. در «زبان مادری» هم این دیدگاه وجود داشت. در «دل بی قرار» هم همین طور و حتی تا حدودی در «آنچه مردان درباره زنان نمی دانند».

| البته در «آنچه مردان…» جسارت شما بیشتر بود و ضد قهرمان یا قهرمان جذابتری داشتید. در «سلام بمبئی» اما بیشتر محتاط هستید و دُز اخلاق گرایی بالاست. مثلاً کاراکتر بنیامین با وجود پتانسیل بالایی که در افزایش سطح کمدی فیلم دارد، کنترل شده و ابتر است و یا خود گلزار که این رفتار به شدت مثبتش گاهی توی ذوق می زند.

ـ در ورژن اولیه شخصیت احمد (بنیامین) در فیلمنامه وجود نداشت. بنا به دلایلی که نمی خواهم بگویم، این کاراکتر اضافه شد و اول هم فکر می کردم به فیلم لطمه بزند. در مراحل نگارش و پیشرفت آن دیدم این کاراکتر چقدر خوب است و پارتنر بودن آن می تواند ابعاد قهرمان قصه را به ویژه در گفت و گوهایشان روشن کند و او را از تنهایی در آورد. خصوصاً اینکه ابتدا دوست داشتم فیلم را به زبان انگلیسی تولید کنیم، ولی با آمدن کاراکتر ایرانی، دیگر لزومی به این کار نبود. به تازگی هم فیلم را دوبله کرده ایم که آقای جلیلوند و بهترین های دوبله این مسئولیت را پذیرفتند. تلاش داریم از اول بهمن نسخه دوبله شده فیلم را اکران کنیم.

| اما اگر فیلم را به صورت انگلیسی می ساختید، مخاطب ایرانی بی حوصله در خواندن زیرنویسها به مشکل بر می خورد.

ـ بله؛ ببینید! اگر همان ابتدا به من می گفتند فیلم را دوبله کن، آتش می گرفتم! اصلاً دوست نداشتم فیلم به صورت دوبله اکران شود، چون حس و حال آن از بین می رفت. الان اما باور پذیری رفتار کاراکترها وجود دارد و در آمد. چون الان بیش از یک ماه از اکران عمومی فیلم گذشته و نتیجه را دیده ام، دیگر با دوبله آن مشکلی ندارم. در واقع به چیزی که می خواستم، رسیدم. شاید حتی ورژن دوبله به تداوم فروش کمک کند.

| چرا هند را به عنوان جغرافیای قصه انتخاب کردید؟

ـ به هر حال بالیوود در هند در صنعت سینمای جهان پولساز و قابل توجه است. فیلم های هندی تمام کشورهای عربی و اروپایی را پر کرده اند. از سوی دیگر، هفتصد سال زبان مردم هند فارسی بوده و به فرهنگ ایرانی بسیار نزدیک هستند. از بازیگران زن هندی می توانستیم استفاده کنیم، چون رفتارهای غیر عرف و مذهب در فیلم هایشان ندارند. ضمن اینکه مردم ما به بسیاری از سوپر استارهای هند علاقه دارند. این در حالی است که شاید خیلی از هالیوودی ها را نشناسند. مجموع این شرایط ما را به سمت هند سوق داد.

| این اقدام سنگ بزرگی نبود؟ با توجه به اینکه «زبان مادری» را با خصوصیات مشابه به طور کامل در ایران ساخته بودید و دیگر تجربه های مشترک سینمای ایران از جمله «آشوبگران» مرحوم اعلامی اغلب شکست خورده بودند.

ـ چرا، بود. من دو سال برای آغاز پیش تولید این فیلم شبانه روز تلاش کردم و جزئیات آن را می توانم در یک کتاب منتشر کنم که شاید جذابتر از خود فیلم شود. بازیگر دو رگه هندی ـ ایرانی فیلم «زبان مادری» به من پیشنهاد داد تا یک فیلم را در بالیوود کار کنم. ابتدا این پیشنهاد برایم قابل قبول نبود و فکر نمی کردم بتوان اجرایی اش کرد. به ویژه که در سی سال گذشته هم تجربه های قبلی یا شکست خورده و یا به سرانجام نرسیده. او یک دوست تهیه کننده هندی داشت که در ایام جشنواره فجر سه سال پیش به ایران آمد و ما او را به تماشای فیلم «چ» بردیم تا با سینمای ما بهتر آشنا شود. از آنجا قضیه برای من جدی شد. او فیلم را دوست داشت و علاقه مند شد. من فیلمنامه ای به نام «خداحافظ بخارست» داشتم که مربوط به سفرم به رومانی در اوایل دهه ۷۰بود. این قصه را به هند آوردم و اسمش را به «سلام بمبئی»‌تغییر دادم. آن تهیه کننده برای ساخت این فیلمنامه یک قرارداد برای من فرستاد که عملاً ترکمانچای بود! در هند این روال وجود دارد که ابتدا درباره بودجه می پرسند و شماره حساب می دهند تا آن بودجه را واریز کنیم تا آنان مدیریتش کنند. خب پذیرش این مسئله برای ما دشوار بود و نمی توانستیم به راحتی اعتماد کنیم. با این شرایط از خیر همکاری با او گذشتم، ولی این زیر ساخت فیلم به جانم افتاده و جزئی از زندگی ام شده بود. بعد از آن فکر کردم چطور می توانم با اهالی سینمای هند ارتباط بگیرم. رفتم فیس بوک و دنبال آدمهای مهم سینمای هند گشتم. مثلاً آهنگساز بزرگی مثل ای آر رحمان که جایزه اسکار گرفته را پیدا کردم و دیدم در فرندهایش شش نفر را اد کرده است. با خودم گفتم حتماً این شش نفر باید آدمهای مهمی باشند. این شش نفر را اَد کردم و با آنان وارد مذاکره شدم و سعی کردم اول با آنان رفیق شوم. یکی از آنان دلشاد شبیر بود که در فیلم «حضرت محمد (ص)» هم با ای آر رحمان همکاری کرده بود. در این فاصله تلاش کردم تا زبان انگلیسی ام را هم تقویت کنم. بعد از مدتی با آقای محمود علی آشنا شدم که او قراردادش را هم برای من فرستاد، اما هیچ وقت امضا نشد؛ با این حال تقدیر جوری رقم خورد که او دو سال بعد پخش کننده هندی فیلم ما شد. در جایی خواندم خانم مریم زکریا یک بازیگر ایرانی شناخته شده در هند است که او را هم در فیس بوک پیدا کردم و با او ارتباط گرفتم و کمک خواستم. او ابتدا به پیام های من جوابی نداد، ولی من از رو نرفتم و آنقدر پیام دادم که جواب داد: ایمیل بزن. از او خواستم تهیه کننده مناسبی را به من معرفی کند. در این فاصله هم از آقای حسن دادخواه خواستم تهیه کنندگی فیلمم را به عهده بگیرد که پذیرفت. او قبلاً تهیه کننده فیلم «آنچه مردان…» بود. چهار ماه هم درگیر کسب پروانه ساخت بودم که مدام فیلمنامه  ما را رد می کردند.

فیلمنامه را بازنویسی کردم و به آقای جمال شورجه دادم و هنوز آنرا نخوانده بود که باز هم ورژن دیگری را به او رساندم. دو هفته بعد به او گفتم آنرا خواندید، گفت نه، گفتم پس نخوانید که ورژن پنجم را هم نوشته ام و برایتان می آورم! این فیلمنامه شاید بی اغراق هفت تا هشت بار بازنویسی شد که آقای شورجه هم تعجب کرده بود. در نهایت با اصرارها و پیگیری های من پروانه ساخت صادر شد.

| این تغییرات با نظر شورای صدور پروانه ساخت در فیلمنامه اعمال می شد یا نظر خودتان بود؟

ـ‌ به نظر خودم هنوز فیلمنامه پخته نشده بود. البته دو شرط هم گذاشتند که نشان بدهیم دختر در قصه به عقد گلزار در می آید که در جایی کوتاه می بینیم. یکی هم اینکه دختر باید مسلمان می شد که سعی کردم خیلی شعاری نشود. در نهایت به پیش تولید رسیدیم که خانم زکریا از هند ایمیل زد من باردارم و نمی توانم کمکی کنم، ولی شماره تلفنی به من داد که مسیرم را عوض کرد. زکریا گفت: ۲۰ روز بعد به او زنگ بزن تا کمکت کند. بعدها فهمیدم او آقای علی ایرانی است که سالها پزشک تیم ملی کریکت هندوستان بوده، پزشک مخصوص شاهرخ خان است و یک جورهایی بسیاری از سوپر استارهای معروف بیمار او هستند. ۲۰ روز بعد با او وارد مذاکره شدم و در نهایت در سفر به بمبئی با آو آشنا شدم. او نقش یک استاد دانشگاه را هم در فیلم بازی کرد. او هر سال به ایران سفر می کند و تدریس دارد. پدر او وصیت کرده بود از بیماران ایرانی پول نگیرد و از همین رو دید مثبتی به ما دارد. او برای ما قراری در کمپانی فیلمسازی شاهرخ خان گذاشت و سفارش کرد از بودجه فیلم به آنان چیزی نگوئیم. اتفاقاً در کمپانی شاهرخ خان به شدت اصرار داشتند تا از میزان بودجه بدانند و در نهایت ما راضی شدیم تا مبلغ برآوردمان که یک میلیون دلار بود را مطرح کنیم. بعد از آن به ما گفتند نه، بودجه شما چقدر است، چون فکر کرده بودند این رقم دستمزدی است که برای پرداخت به بازیگر نقش زن هندی کنار گذاشته ایم! به هر حال بودجه فیلم های شاهرخ خان همیشه بین ۱۵ تا۲۰ میلیون دلار بوده است.

| با شاهرخ خان هم دیداری داشتید؟

ـ البته ما آن زمان شاهرخ خان را ندیدیم، ولی زمان فیلمبرداری دکتر ایرانی با او تماس گرفت و گفت که یک سوپر استار ایرانی به اینجا آمده و می خواهد شما را ببیند که ترتیب ملاقات گلزار با شاهرخ خان داده شد. گرچه شاهرخ خان سر صحنه ما نیامد. این همکاری به دلیل بودجه شکل نگرفت، ولی دکتر ایرانی سه کمپانی را برای همکاری به ما معرفی کرد. در نهایت آقای پهلاج نیها لانی تهیه کننده ما شد که بعدها متوجه شدیم او از جمله مسوولان سینمای هند است که وظیفه امضای پروانه نمایش فیلم ها را هم به عهده دارد. او گفت که من در بحث مالی شما دخالتی نمی کنم، ولی می توانم در بحث تهیه لوکیشن و… به شما کمک کنم.

| دلیل این همکاری گرم او چه بود؟

ـ خب در بحث سودآوری مالی که ۳۰ درصد نصیب او می شد و از فیلمنامه و ما هم خوشش آمده بود.

| در پروسه انتخاب بازیگران شما انتقادهایی وارد است. قبول که گلزار یک چهره محبوب است، اما او در سطح جهانی حرفی برای گفتن ندارد. طرف هندی با توجه به اکران در هند، روی استفاده از گلزار نظری نداشت؟

ـ نه، این مسئله به دلیل محدودیت های مالی دست خودمان بود. ما روی حضور گلزار هم اصرار داشتیم. از ابتدا هم برنامه این بود که گلزار باشد و در کنار او به دلیل اکران هند، یک بازیگر زن هندی داشته باشیم. البته می گفتند اگر قهرمان مرد فیلم هندی نباشد، در هند موفق نخواهد بود.

| ولی شما ریسک کردید.

ـ بله. بخصوص که اصرار داشتند در هند بازیگران زن سهم زیادی در بفروش شدن فیلم ها ندارند و این مردها هستند که گیشه خوبی دارند. با این حال ما گفتیم نه، گلزار باید باشد.

| پس با این حساب اکران هند «سلام بمبئی» خیلی نباید خوب باشد.

ـ یک نکته را بگویم. پخش کننده ما اصرار داشت فیلم از بهمن ماه در هند اکران شود، ولی ما مخالف بودیم، چون نسخه قاچاق آن بعد از یک روز بیرون می آید! مردم با هفت روپیه از طریق موبایل می توانند فیلم را تماشا کنند.

| پس چطور استقبال از فیلم های هندی در سینماها فوق العاده است؟

ـ خب ببینید! هند ۱۴ هزار سالن سینما دارد و جمعیت یک میلیارد و دویست میلیون نفری اش هم به هر حال در افزایش فروش فیلم ها موثر است. با این حال من درباره اکران هند پیش بینی خاصی ندارم. همین قدر بگویم که پخش کننده هندی از فیلم ما خوشش آمده است. البته به ما گفت که روی بازیگر زن نمی تواند مانور چندانی بدهد و در تبلیغات روی گلزار متمرکز خواهد شد و اینکه یک سوپر استار ایرانی است.

| نظرش درباره بنیامین چه بود؟

ـ چون قهرمان فیلم گلزار است، روی بنیامین نظری نداشت.

| این خانم دیا میرزا چه جایگاهی در سینمای هند دارد؟ ما اسم او را تا پیش از «سلام بمبئی» نشنیده بودیم.

ـ او سال ۲۰۰۰ دختر شایسته هند شد. زیباترین زن آسیا و اقیانوسیه شناخته شد و همین مسئله موجب شد تا پایش به بالیوود باز شود. او که الان ۳۳ ـ ۳۴ ساله است، تابحال در ۴۰ فیلم هندی نقش داشته است. همبازی اصلی سلمان خان، شاهرخ خان و آمیتاب باچان در فیلم هایی بوده و با آیشوار یارای هم همبازی بوده است. البته کمپانی هندی اول بازیگر زن دیگری به نام هانسیکا موتوانی را معرفی کرد که گفتند فقط سال ۲۰۱۵ هشت فیلم بازی کرده است. او خیلی زیبا هم هست و ۲۵ سال سن دارد و کمپانی هندی روی حضور او اصرار داشت. خودم هم اول خانم سونام کاپور دختر آنیل کاپور و چند گزینه دیگر را پیشنهاد داده بودم. منتهی در هند این طور است که اگر قرار باشد با بازیگری همکاری کنید، باید حداقل شش ماه زودتر با او قرارداد ببندید. الان بازیگران شاخص هند تا چهار سال آینده برنامه شان مشخص است! چه مرد و چه زن. حتی برای نقش پدر و مادر کاراکتر زن وقتی توافق کردیم، باورشان نمی شد طی ۴۸ ساعت آینده جلوی دوربین خواهند رفت! حتی با خانم هانسیکا ما وارد مذاکره هم شدیم، اما او چون بیشتر در جنوب هند کار کرده بود، مناسب کار در بالیوود نبود. بالیوود با جنوب هند تفاوت دارد و  حتی از لحاظ زبانی هم فرق دارند که دکتر ایرانی، دیا میرزا را معرفی کرد و گفت او جایگاه بهتری هم نسبت به هانسیکا دارد و در جشنواره جیپور هند، ۹ بار جایزه بهترین بازیگر زن را گرفته است. اتفاقاً سر این قضیه کمپانی هندی از ما دلخور شد که چرا اول هانسیکا را اوکی دادید، ولی بعد نظرتان عوض شد.

| دیا میرزا روی بازیگر مقابلش حرفی نداشت؟

ـ نه، دکتر ایرانی او را درباره جایگاه گلزار در ایران توجیه کرده بود.

| دستمزدش چطور بود؟

ـ اتفاقاً سر پرداخت دستمزد او که باید حتماً به حسابش واریز می شد هم به مشکل بر خوردیم، چون مشکل تحریم ها بود و مجبور شدیم با مصیبت های زیادی دستمزد او را بدهیم که حتی در مقطعی فکر کرد نمی خواهیم دستمزدش را بدهیم!




نظر شما چیه ؟


کد امنیتی *


نظرات شما بعد از تایید در سایت نشان داده می شود.
۱- در دیدگاه های خود از کلمات زشت یا رکیک استفاده نکنید!
۲- لینک و تبلیغ دیگر سایتها (هر لینکی) در دیدگاه ها، حذف میشود.
۳- لطفا در صورت امکان دیدگاهتان را در بخش مربوطه بنویسید.
۴- از گذاشتن مطالب نامربوط شبیه به جوک، طالع بینی و شعر در دیدگاه ها خودداری کنید.
5- سوالات شخصی از نویسنده یا کاربران فقط با رضایت خودشان پاسخ داده می شود.
در صورت رعایت نکردن موارد بالا حق این را داریم که دیدگاهتان را منتشر نکنیم!
دوستانی که با نام کاربری خود وارد سایت شدند نیازی به وارد کردن ایمیل در بخش نظرات ندارند
و باقی دوستان باید ایمیل خود را وارد کنند تا نظرشان ثبت شود.
برای ثبت نام در سایت از این لینک استفاده کنید.